شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹ - افسانه روزگار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس جوانی ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس قراری نیست در دور زمانه بی قراران بین سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده شبیخون خیالت هم شب از شب زنده داران پرس تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس عروس بخت یکشب تا سحر با کس نخوابیده عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس به هر زادن فلک آوازه مرگی دهد با ما خزان لاله و نسرین هم از باد بهاران پرس سلامت آنسوی قافست و آزادی در آن وادی نشان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز به تبریز آی و از نزدیک حال شهریاران پرس شهریار