شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲ - او بود و او نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود دیگر شکسته بود دل و در میان ما صحبت به جز حکایت سنگ و سبو نبود او بود در مقابل چشم ترم ولی آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود حیف از نثار گوهر اشک ای عروس بخت با روی زشت زیور گوهر نکو نبود اشکش نمی مکیدم و بیمار عشق را جز بغض شربت دگری در گلو نبود آلوده بود دامن پاک و به رغم عشق با اشک نیز دست و دل شستشو نبود از گفتگو و یاد جفا کردنم چه سود او بود بی وفا و در این گفتگو نبود ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است عطری نماند از گل رنگین که بو نبود آزادگان به عشق خیانت نمی کنند او را خصال مردم آزاده خو نبود چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود شهریار