شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴ - من نخواهد شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رقیبت گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد به گلخن گر چه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد مگر با داس سیمین کشت زرین بدروی ورنه به مشتی خوشه درهم کوفتن خرمن نخواهد شد حجابی نیست در طور تجلی لیکن اینش هست که محرم جز شبان وادی ایمن نخواهد شد برو از هفت خط نوشان پای خم می میپرس که هر دردی شراب ناب مرد افکن نخواهد شد به آتشگاه حافظ رونق سوز و گداز ازماست چراغ جاودانست این و بی روغن نخواهد شد شبستانی که طوفانش دمید از رخنه و روزن دو صد شمعش برافروزی یکی روشن نخواهد شد تو کز گنجینه بیرون تاختی ترسم خرف باشی که گوهر شاهد بازار یا برزن نخواهد شد امید زندگی در سینه ها کشتن فغان دارد امین باشی که هرگز مرگ بی شیون نخواهد شد دمی چون کوره آتش چرا چون شمع نگدازم عزیز من دل عاشق که از آهن نخواهد شد گل از دامن فرو ریز و چو باد از این چمن بگذر که جز خون دل آخر نقش این دامن نخواهد شد دلی کو شهریارا دشمن جان دوست تر دارد دریغ از دوستی با وی که جز دشمن نخواهد شد شهریار