شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو آفتاب به شمشیر شعله برخیزد سپاه شب به هزیمت چو دود بگریزد عروس خاوری از پرده برنیامده چرخ همه جواهر انجم به پای او ریزد بجز زمرد رخشنده ستاره صبح که طوق سازد و بر طاق نصرت آویزد شب فراق چه پرویزنی بود گردون که ماهتاب به جز گرد غم نمی بیزد به جان شکوفه صبح وصال را نازم که غنچه دل ازو بشکفد به نام ایزد متاع دلبری و حال دل سپردن نیست وگرنه پیر از عاشقی نپرهیزد تو شهریار به بخت و نصیب شو تسلیم که مرد راه به بخت و نصیب نستیزد شهریار