شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتم و بیشم نبود روی اقامت وعده دیدار گو بمان به قیامت گر تو قیامت به وعده دور نخواهی یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت بانگ اذان است و چشم مست تو بینم در خم محراب ابروان به امامت قصر نمازت چه ای مسافر مجنون کعبه لیلی است قصد کن به اقامت در همه عالم علم به عشق و جنونی گو بشناسندت از جبین به علامت آنچه به غفلت گذشت عمر نخواندم عمر دگر خواهم از خدا به غرامت پیرم و بر دوشم از ندیم جوانی از تو چه پنهان همیشه بار ندامت خرمن گل ها به باد رفت و به دل ها نیش ندامت خلید و خار ملامت شحنه شهری تو دست یاز به شمشیر باری اگر شیر می کشی به شهامت من به سلام و وداع کعبه و صحرا صحیه زنانم که بارکن به سلامت شمع دل شهریار شعله آخر زد به سراپا که سوختن به تمامت شهریار