شاه نعمت الله
مثنوی ها
شمارهٔ ۵۰: تو منی من تو ام ، توئی بگذار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو منی من تو ام ، توئی بگذار بشنو از من تو هم دوئی بگذار چیست نقش خیال ما و توئی همچو خوابیست این خیال دوئی آفتابست و عالمش سایه سایه روشن به نور همسایه عین اول یکیست تا دانی عین اول سزد اگر خوانی جام گیتی نماش می خوانند اصل مجموع عالمش دانند عاشقان از شراب او مستند همه عالم به نور او هستند باطنش آفتاب ظاهر ماه ما محبیم و او حبیب الله آبروئی ز عین دریا جو سر درّ یتیم از ما جو نظری کن که نور دیدهٔ ماست آنه عالم به نور خود آراست گنج و گنجینه و طلسم نگر صفت و ذات بین و اسم نگر مظهر اسم اعظمش خوانم بلکه خود اسم اعظمش دانم اسم اعظم طلب کن از کامل زان که کامل بود بدان فاضل سید عالمست و ما بنده بنده در خدمت است پاینده نظری به حال ما فرمود گنج اسما به ما عطا فرمود در گنجینهٔ قدم بگشود نقد آن گنج را به ما بنمود آفتابست و ماه خوانندش پادشاه و سپاه خوانندش اول انبیاء و آخر اوست باطن اولیا و ظاهر اوست همه عالم طفیل او باشد روح قدسی ز خیل او باشد باد بر آل او درود و سلام بر همه تابعان او به تمام شاه نعمت الله