شاه نعمت الله
مثنوی ها
شمارهٔ ۳۹: ز ذوق خود تو را آگاه کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز ذوق خود تو را آگاه کردم بهانه آفتاب و ماه کردم دوئی بگذار تا باشی یگانه مراد ما یکی دیگر بهانه درآ در حلقهٔ رندان سرمست تو را گر میل ذوق عارفانست فنا شو تا بقا یابی ز باقی سبو می کش که یابی لطف ساقی خراباتست و ما مست و خرابیم چو رندان اوفتاده در شرابیم ز بحری قطره ای گفتم عیانش معانی خوشی کردم بیانش ز شرک خودپرستی گر برستی به غیر از حضرت حق کی پرستی خیال غیر خوابی می نماید همه عالم سرابی می نماید به بزم عاشقان ما گذر کن دمی در چشم مست ما نظر کن طلب کن گنج اسمای الهی اگر یابی بیابی پادشاهی اگر اسم و مسمی را بدانی به ذوق این شرح اسما را بخوانی شاه نعمت الله