شاه نعمت الله
مثنوی ها
شمارهٔ ۱۷: گر به هستی آئی اینجا نیستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به هستی آئی اینجا نیستی کوش تا در راه هستی نیستی نیستی و دم ز هستی می زنی از منی بگذر اگر یار منی ملک توحید از دوئی بر هم مزن از دوئی در حضرت او دم مزن اعتباری باشد این ما و توئی اعتباری خود ندارد این دوئی اسم اعظم در همه عالم یکی است وحدت اسم و مسمی بی شکی است هرچه بینی صورت اسمای اوست هر که یابی غرقهٔ دریای اوست جام و می گر چه دو باشد در نظر در حقیقت یک بود نیکو نگر دو نماید گر چه یک باشد نه دو یک بود دو گر نباشد ما و تو گر یکی را صد شماری صد یکیست صد مراتب باشد و آن یک خود یکی است گرنه ای احول یکی را دو مبین ور یکی می بیند آن ، تو دو مبین رو فنا شو از صفات و ذات خود تا ز تو با تو نماند نیک و بد چون شدی فانی فنا شو از فنا تا خدا ماند خدا ماند خدا شاه نعمت الله