شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۸۹: بی پرتو رخسار تو پیدا نتوان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی پرتو رخسار تو پیدا نتوان شد بی مهر تو چون ذرّه هویدا نتوان شد جز از لب تو جام لبالب نتوان خورد جز در رخ تو واله و شیدا نتوان شد تا موج تو ما را نکشد جانب دریا از ساحل خود جانب دریا نتوان شد تا جذبه او برنرباید من و ما را هرگز نفسی بی من و بی ما نتوان شد از مهر رخش سایه صفت پست نگشته اندر پی آن قامت و بالا نتوان شد در خلوتداگر دیده ز اغیار نشد پاک از خلوت خود جانب صحرا نتوان شد بی دیده نشاید بتماشا شدن ایدوست تا دیده نباشد بتماشا نتوان شد چون مغربی از مشرق و مغرب نرسیده خورشید صفت مفرد و یکتا نتوان شد شمس مغربی