شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۶۸: دل همه دیده شد و دیده همه دل گردید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل همه دیده شد و دیده همه دل گردید تا مراد دل و دیده ز تو حاصل گردید به امیدی که رسد موجی از آن بحر بدل سالها ساکن آن لجّه و ساحل گردید منزلی به ز دل و دیده من هیچ نیافت ماه من گرچه بسی گرد منازل گردید دل که دیوانه زنجیر سر زلف تو بود هم بزنجیر سر زلف تو عاقل گردید عاقبت یافت در آن بند سلاسل آرام سالها گرچه در آن بند و سلاسل گردید مکر و دستان و فریب و حیل پیر خرد پیش نیرنگ و فسونهای تو باطل گردید پرده بردار ز رخ تا که روان حل گردد هرچه بر من ز سر زلف تو مشکل گردید گر دلم آینه کامل رخسار تو نیست عکس انوار رخت را بچه قابل گردید روی با روی تو آورد، از آن مقبل شد هم ز اقبال رخ تست که مقبل گردید هر که از کامل ما یافت نظر کامل شد مغربی از نظر اوست که کامل گردید شمس مغربی