شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲: چون تافت بر دل من پرتو جمال حبیب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون تافت بر دل من پرتو جمال حبیب بدید دیده جان حسن بر کمال حبیب چه التفات بلذات کائنات کند کسی که یافت دمی لذت وصال حبیب بدام و دانه عالم کجا فرود آید دلی که گشت گرفتار زلف و خال حبیب خیال ملک دو عالم نیاورد بخیال سری که نیست دمی خاای از خیال حبیب حبیب را نتوان یافت در دو کَون مثال اگر چه هر دو جهان هست بر مثال حبیب درون من نه چنان از حبیب مملو شد که گر حبیب در آید بود مجال حبیب بدانصفت دل و جان از حبیب پر شده است که از حبیب ندارم نظر بحال حبیب چه احتیاج بود دیده را به حسن برون چو در درون متجلی شود جمال حبیب ز مشرق دلت چه کرد طلوع هزار بدر برفت از نظر هلال حبیب شمس مغربی