شاه نعمت الله
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴: گر در این بحر آشنا یابی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر در این بحر آشنا یابی عین ما را به عین ما یابی دردمندی اگر دوا جوئی درد می نوش تا شفا یابی گر وصال خدای خود طلبی بگذر از خود که تا خدا یابی نقد معنی که گنج صورت ماست گر بجوئی ز بینوا یابی از فنا بگذر و بقا را جو که بقا را هم از فنا یابی ذوق در عاشقی و قلاشی است ذوق از زاهدی کجا یابی همدم جام می شو ای عاشق تا نصیبی ز ذوق دریابی ای که گوئی که تا کیش جویم جاودانش بجوی تا یابی خویش گم کرده ای و می جوئی خوش بود خویش را چو وایابی عاشقانه بیا قدم در نه یا کشندت بعشق یا یابی خلعت عشق را بپوشی خوش گر ز آل عبا عبا یابی در غمش پایدار مردانه که ز عشقش بسی غنا یابی راحت جان مبتلا دانی گر ز بالای او بلا یابی نعمت الله را بدست آور تا که مقصود دو سرا یابی شاه نعمت الله