شاه نعمت الله
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴: سالها در سفر به سر گشتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سالها در سفر به سر گشتیم عاشقانه به بحر و برگشتیم تا ببینیم نور دیدهٔ خود پای تا سر همه نظر گشتیم گرد بر گرد نقطهٔ وحدت همچو پرگار پی سپر گشتیم عاشق و مست و لاابالی وار در پی دوست در به در گشتیم ظاهر و باطن جهان دیدیم معنی خاص هر صُور گشتیم بی خبر طالب همی بودیم تا که از خویش باخبر گشتیم یار ما بود عین ما به یقین ما بدین معرفت سمر گشتیم او شکر بود و جان من چون گل ما به هم همچو گلشکر گشتیم آفتاب جمال او دیدیم باز تابنده چون قمر گشتیم کُشتگان بلای غم بودیم زنده و شادمان دگر گشتیم پا نهادیم بر سر کونین در همه حال معتبر گشتیم غرقه اندر محیط عشق شدیم واصل مخزن گهر گشتیم نعمت الله را عیان دیدیم عین توحید را بصر گشتیم شاه نعمت الله