شاه نعمت الله
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸: حی و قیوم و قدیم لم یزل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حی و قیوم و قدیم لم یزل هر کسی را داده چیزی از ازل مالک ملک است و ما مملوک او ملک او باشد همیشه بی خلل با جلالش عقل عاقل بی محال با کمالش علم عالم در وحل کل شیئی هالک الا وجهه خوش بخوان نص کلام لم یزل چیست عالم با وجود حضرتش سایه و خورشید باشد فی المثل مشکل حال است و حل مشکلات حل این مشکل نوشتم خوش بحل عقل اول علت اولی بود خالق او حضرت او بی علل نور او بیند به نور روی او دیدهٔ روشن که باشد بی سبل ایکه می پرسی محل او کجاست از عطای او محل دارد محل هرکه جان داد و هوای او ستد نزد ابد الان بود نعم البدل قابلیت بنده را از فیض اوست شد قبول حضرت او زان قبل از مفصل یافتم سر قدر خوانم از لوح قضا شر جمل دولت جاوید از او در بندگیست این چنین فرموده اند اهل دول هر که حق را ماند و باطل را گرفت همچو انعامی بود بل هُم اضَل نعمت الله زنده جاوید شد از عطای او و فارغ از اجل شاه نعمت الله