شاه نعمت الله
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴: نقطه ای در الف هویدا شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نقطه ای در الف هویدا شد الفی در حروف پیدا شد ذات وحدت به خود ظهوری کرد کثرتش از صفات و اسما شد نقطه سه جمع شد الف گردید ذات و فعل و صفت به یکجا شد مه ز خورشید آشکارا گشت الف از نقطه هم هویدا شد از الف چون حروف باقی زاد صورت و معن ای هویدا شد نقطه ای در الف پدید آمد وحدت و کثرت آشکارا شد ماه جان است این الف به یقین بیست و هشتش منازل اینها شد عشق و معشوق و عاشق ای عارف همچو موج و حباب و دریا شد نظری کن که غیر یک شی نیست گرچه اندر ظهور اشیا شد لیس فی الدار غیره دیّار دیده ما به عین بینا شد اول و آخر حروف بگیر تا بدانی ندا چرا یا شد ظاهر و باطن اول و آخر این همه اسم یک مسما شد علم یک نقطه ایست دریابش داند آن هر کسی که از ما شد نکته ای گفتمت در این معنی صورت آن مرا چو حلوا شد الف و واو و نون عیان گشتند دو جهان زین سه حرف یکتا شد نور و عقل و قلم که فرمودند این رموزیست گفتهٔ ما شد خال مشکین که بر رخش پیداست آدمش چون بدید شیدا شد نطفه گویا به حرف شد لیکن نعمت الله به نطق گویا شد شاه نعمت الله