شاه نعمت الله
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۷: بنازم جان روح افزای سید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنازم جان روح افزای سید بنازم صورت زیبای سید همه اسرار او دارد کماهی بنازم آن دل دانای سید توان دید آفتاب هر دو عالم به نور دیدهٔ دانای سید سر افرازی کنی در دین و دنیا گرت در سر بُود سودای سید به نزد همت ما هفت دریا بود یک قطره از دریای سید ز سید غیر سید من نجویم ندارم هیچکس بر جای سید محمد سید و سادات عالم شدند از جان و دل مولای سید برای ما نباشد هیچ مخفی اگر باشیم ما بر رای سید شِکر ریزی کنی در مصر معنی به صورت گر خوری حلوای سید ز سِر سینهٔ بی کینهٔ او شدم واقف من از ایمای سید دم جان بخش از عیسی طلب کن ز موسی جوید و بیضای سید غلام سیدم از جان و از دل به خاک پای بی همتای سید به فردا می دهد امروز وعده بنازم وعدهٔ فردای سید دو چشم نعمت الله نور از او دید که باشد روز و شب مأوای سید شاه نعمت الله