شاه نعمت الله
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱: از تتق کبریا صورت لطف خدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از تتق کبریا صورت لطف خدا بسته نقابی ز نور روی نموده به ما دُرهٔ بیضا بود صورت روحانیش شاه معانی جهان هر دو جهانش گدا در عدم و در وجود رسم نکاح او نهاد مسکن اولاد ساخت دار فنا و بقا برزخ جامع بُود صورت جمع وجود نور گرفته ز حق داده به عالم ضیا معنی ام الکتاب نور محمد بود اصل همه عین او عین همه عینها بیشتر از عقل کل خوانده ز لوح ضمیر زان الف آمد پدید جمله کتاب خدا نقطهٔ آخر خوشی شکل الف نقش بست حکم قضا بی غلط لوح قدر بی خطا دایره ای فرض کن جمله نقاطش ظهور نقطهٔ اول بگیر نام کنش مبتدا خضر مسیحا نفس از دم او زنده دل حسن از او یافته یوسف زیبا لقا جامع این نشأتین صورت و معنی او حاکم دنیا و دین سید هر دو سرا مظهر اسمای حق مظهر ذات و صفات اول و آخر به نام باطن و ظاهر نما اول اسم حروف ساخت مُسمی به اسم یافت هویت ز او داد هدایت به ما ظلمت و نوری نهاد نام حُدوث و قدم کرد تمیزی تمام شاه و همه انبیا معنی اثبات کو با الف و لام الف صورت توحید جو نفی طلب کن ز لا ها و دو لام و الف جمع کن و خوش بگو ها طلب از چهار حرف طرح کنش آن سه تا هر که بلا درفُتاد یافت بلائی عظیم زود گذر کن ز لا تا که نیابی بلا جام حبابی بر آب هست در این بحر ما ساقی ما ، ما خودیم همدم ما عین ما مخزن گنج اله کُنج دل عارفست در طلب گنج او در دل عارف درآ نعمة والله به هم کرد ظهوری تمام آینه را پاک دار تا که نماید تو را شاه نعمت الله