رهی معیری
قطعه ها
لاله کوهی: سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ ز رنگ و بوی جوانی، چه بود حاصل ما؟ به درد و داغ در این گوشه سوختیم و نبود کسی که برزند آبی بر آتش دل ما نه سرو بر سرم افراشت سایبان روزی نه عندلیب، شبی نغمه زد به محفل ما نه چشمی از رخ رنگین ما نصیبی یافت نه چشمه، آینه بنهاد در مقابل ما در این بهار که جمع اند شاهدان چمن قضا فکند به دامان کوه منزل ما به خیره، چهره برافروختیم و پژمردیم ندیده رهگذری، جلوه شمایل ما ز حرف لاله برآشفت سنگ خاره و گفت: که ای مصاحب خودبین و یار غافل ما به شکر کوش، گر از ورطه بلا دوریم که نیست ره غم و اندوه را به ساحل ما از آن گروه منافق که خصم یکدگرند گشوده کی شود ای دوست، عقده دل ما چو خار طعنه مزن، گر نه همنشین گلی که همنشین من و توست بخت مقبل ما به گوشه گیری، مجموع باش و دم درکش کز اجتماع، پراکندگی ست حاصل ما رهی معیری