رهی معیری
غزلها | جلد چهارم
دریا دل: دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلم تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بی حاصلم؟ چون سایه دور از روی تو افتاده ام در کوی تو چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی چون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گلم لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتش فام کو؟ و آن مایهٔ آرام کو؟تا چاره سازد مشکلم در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل غافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم در عشق و مستی داده ام بود و نبود خویشتن ای ساقی مستان بگو دیوانه ام یا عاقلم چون اشک می لرزد دلم از موج گیسویی رهی با آن که در طوفان غم دریادلم دریادلم رهی معیری