رهی معیری
غزلها | جلد چهارم
آیینه روشن: ز کینه دور بود سینه ای که من دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز کینه دور بود سینه ای که من دارم غبار نیست بر آیینه ای که من دارم ز چشم پر گهرم اختران عجب دارند که غافلند ز گنجینه ای که من دارم به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست یکیست شنبه و آدینه ای که من دارم سیاهی از رخ شب می رود ولی از دل نمی رود غم دیرینه ای که من دارم تو اهل درد نه ای ورنه آتشی جانسوز زبانه می کشد از سینه ای که من دارم رهی ز چشمه خورشید تابناک تر است به روشنی دل بی کینه ای که من دارم رهی معیری