رهی معیری
غزلها | جلد سوم
کوی رضا: تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من جانا رخم زرد خواهی جانم پر از درد خواهی دانم چه ها کرد خواهی ای شعله با خرمن من بنشین چو گل درکنارم تا بشکفد گل ز خارم ای روی تو لاله زارم وی موی تو سوسن من ای جان و دل مسکن تو خون گریم از رفتن تو دست من و دامن تو اشک غم و دامن من من کیستم بی نوایی با درد و غم آشنایی هر لحظه گردد بلایی چون سایه پیر امن من قسمت اگر زهر اگر مل بالین اگر خار اگر گل غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من گر باد صرصر غباری انگیزد از هر کناری گرد کدورت نگیرد آیینهٔ روشن من تا عشق و رندیست کیشم یکسان بود نوش و نیشم من دشمن جان خویشم گر او بود دشمن من ملک جهان تنگنایی با عرصه همت ما خلد برین خار زاری با ساحت گلشن من پیرایه خاک و آبم روشنگر آفتابم گنجم ولی در خرابم ویرانه من تن من ای گریه دل را صفا ده رنگی به رخسار ما ده خاکم به باد فنا ده ای سیل بنیان کن من وی مرغ شب همرهی کن زاری به حال رهی کن تا بردلم رحمت آرد صیاد صید افکن من رهی معیری