رهی معیری
غزلها | جلد دوم
خاک شیراز: چون شفق گر چه مرا باده ز خون جگر است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون شفق گر چه مرا باده ز خون جگر است دل آزاده ام از صبح طربناک تر است عاشقی مایه شادی بود و گنج مراد دل خالی ز محبت صدف بی گوهر است جلوه برق شتابنده بود جلوه عمر مگذر از باده مستانه که شب در گذر است لب فروبسته ام از ناله و فریاد ولی دل ماتمزده در سینه من نوحه گر است گریه و خنده آهسته و پیوسته من همچو شمع سحر آمیخته با یکدیگر است داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است خاک شیراز که سرمنزل عشق است و امید قبله مردم صاحبدل و صاحب نظر است سرخوش از ناله مستانه سعدی است رهی همه گویند ولی گفته سعدی دگر است رهی معیری