رهی معیری
غزلها | جلد دوم
لبخند صبحدم: گر شود آنروی روشن جلوه گر هنگام صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر شود آنروی روشن جلوه گر هنگام صبح پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح از بنا گوش تو و زلف تو ام آمد بیاد چون دمید از پرده شب روی سیمین فام صبح نیمشب با گریه مستانه حالی داشتم تلخ شد عیش من از لبخند بی هنگام صبح حواب را بدرود کن کز سیمگون ساغر دمید پرتو می چون فروغ آفتاب از جام صبح شست و شو در چشمه خورشید کرد از آن سبب نور هستی بخش میبارد ز هفت اندام صبح گر ننوشیده است در خلوت نبید مشک بوی از چه آید هر نفس بوی بهشت از کام صبح ؟ میدود هر سو گریبان چاک از بی طاقتی تا کجا آرام گیرد جان بی آرام صبح ؟ معنی مرگ و حیات ای نفس کوته بین یکیست نیست فرقی بین آغاز شب و انجام صبح این منم کز ناله و زاری نیاسایم دمی ورنه آرامش پذیرد مرغ شب هنگام صبح جلوه من یک نفس چون صبح روشن بیش نیست در شکر خندی است فرجام من و فرجام صبح عمر کوتاهم رهی در شام تنهایی گذشت مردم و نشنیدم از خورشید رویی نام صبح رهی معیری