رهی معیری
غزلها | جلد یک
زندان خاک: با دل روشن در ان ظلمت سرا افتاده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با دل روشن در این ظلمت سرا افتاده ام نور مهتابم که در ویرانه ها افتاده ام سایه پرورد بهشتم از چه گشتم صید خاک ؟ تیره بختی بین کجا بودم کجا افتاده ام جای در بستان سرای عشق می باید مرا عندلیبم از چه در ماتم سرا افتاده ام پایمال مردمم از نارسایی های بخت سبزه ی بی طالعم در زیر پا افتاده ام خار ناچیزم مرا در بوستان مقدار نیست اشک بی قدرم ز چشم آشنا افتاده ام تا کجا راحت پذیرم یا کجا یابم قرار ؟ برگ خشکم در کف باد صبا افتاده ام بر من ای صاحبدلان رحمی که از غمهای عشق تا جدا افتاده ام از دل جدا افتاده ام لب فرو بستم رهی بی روی گلچین و امیر در فراق همنوایان از نوا افتاده ام رهی معیری