سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۱۱۱: ای لب لعل تو را بنده بجان شیرینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای لب لعل تو را بنده بجان شیرینی لب نگویم که شکر نیست بدان شیرینی نام لعل لب جان بخش تو اندر سخنم همچنان است که در آب روان شیرینی لب نانی که به آب دهنت گردد تر شهد دریوزه کند ز آن لب نان شیرینی بوسه ای داد لبت، قصد دگر کردم، گفت کین یکی بس بود از بهر دهان شیرینی ز آن به وصف تو زبانم چو لبت شیرین شد که بلیسیدم از آن لب به زبان شیرینی ز آن لب ای دوست به صد جان ندهی یک بوسه شکر ارزان کن و مفروش گران شیرینی چون لبت بر شکر و قند بخندد گویند بس کن از خنده که بگرفت جهان شیرینی خوش در آمیخته ای با همگان، و این سهل است که خوش آمیز بود با همگان شیرینی تلخی عیشم از این است و نمی یارم گفت که تو با من ترش و با دگران شیرینی بنده در وصف تو بسیار سخنها گفتی اگر از آب نرفتی به زبان شیرینی سخن هر کس امروز نشانی دارد زادهٔ طبع مرا هست نشان شیرینی شعر من کهنه نگردد به مرور ایام که تغیر نپذیرد به زمان شیرینی بعد ازین هر که چو من خوان سخن آراید گو ازین شعر بنه بر سر خوان شیرینی سیف فرغانی از آن خسرو ملک سخنی با چنین طبع که فرهاد چنان شیرینی سیف فرغانی