سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۹۴: چو هیچ مینکنی التفات با ما تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو هیچ می نکنی التفات با ما تو چه فایده است درین التفات ما با تو؟ برای چیست تکاپوی من به هر طرفی؟ چو در میانه مسافت همین منم تا تو ز بس که خلعت عشق تو جان من پوشید خیالم است که در جامه این منم یا تو به چشم معنی چندان که باز می نگرم ز روی نسبت ما قطره ایم و دریا تو پس این تویی و منی در میانه چندان است که قطره بحر ببیند تو ما شوی ما تو ترا به بردن دلهای خلق معجزه ای است که دلبران همه سحرند و دست بیضا تو اجل به کشتن من قصد داشت، عشقت گفت که این وظیفه از آن من است فرما تو شب وصال دهان بر لبم نهادی و گفت منم به لب شکر و طوطی شکرخا تو بدان که هست تو را با دهان من نسبت که در جهان به سخن می شوی هویدا تو فدا کند پس ازین جان و دل به دست آرد چو دید بنده که در دل همی کنی جا تو ز فرقت تو چو مرده است سیف فرغانی توی به وصل خود این مرده را مسیحا، تو! سیف فرغانی