سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۷۷: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم لطف کن تا من دل داده به دلدار رسم او ز من بنده به این دیدهٔ خون بار رسد من از آن دوست به یاقوت شکربار رسم عندلیبم ز چمن دور زبانم بسته است آن زمان در سخن آیم که به گلزار رسم تا بدان دوست رسم بگذرم از هر چه جز اوست بزنم بر سپه آنگه به سپهدار رسم نخوهم ملک دو عالم چو ببینم رویش جنتم یاد نیاید چو به دیدار رسم کس بدان یار به رفتن نتوانست رسید برسانیدن آن یار بدان یار رسم گرچه نارفته بدان دوست نخواهی پیوست تا نگویی که بدان دوست به رفتار رسم دوست پیغام فرستاد که در فرقت من صبر کن گرچه به سالی به تو یک بار رسم گفتمش کی بود آن بار؟ معین کن! گفت: من گلم وقت بهاران به سر خار رسم نعمت عشق مرا کز دگران کردم منع گر کنی شکر چو مردان به تو بسیار رسم تو چو بیماری و، چون صحت راحت افزای رنج زایل کنم آنگه که به بیمار رسم از در باغ خودم میوه ده ای دوست که من نه چنان دست درازم که به دیوار رسم از درت گرچه گدایان به درم واگردند چه شود گر من درویش به دینار رسم من به رنگین سخنان از تو نیابم بویی ور چه در گفتن طامات به «عطار» رسم سیف فرغانی در کار تویی مانع من پایم از دست بهل تا به سر کار رسم سیف فرغانی