سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۵۴: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز عشق تو چون آتش و فراق تو جان سوز شوق لقاء تو بادهٔ طرب انگیز عشق جمال تو آتشی است جهان سوز در دل مجنون چه سوز بود زلیلی هست مرا از تو ای نگار همان سوز خلق جهان مختلف شدند نگارا پرده برانداز از آن یقین گمان سوز کرد سیه دل مرا به دود ملامت عقل که چون هیزم تر است گران سوز رو غم آن ماه رو مخور که ندارد هر دهنی تاب آن طعام دهان سوز در ره سودای او مباش کم از شمع گر نکشندت برو بمیر در آن سوز با که توان گفت سر عشق چو با خود دم نتوان زد ازین حدیث زبان سوز در سخن ار گرم گشت سیف از آن گشت تا به دلی در فتد ازین سخنان سوز سیف فرغانی