سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۵۳: مست عشقت به خود نیاید باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست عشقت به خود نیاید باز ور ببری سرش چو شمع به گاز ای به نیکی ز خوب رویان فرد وی به خوبی ز نیکوان ممتاز هر که در سایهٔ تو باشد نیست روز او را به آفتاب نیاز هر که را عشق تو طهارت داد در دو عالم نیافت جای نماز قبله چون روی تست عاشق را دل به سوی تو به که رو به حجاز عشق تو در درون ما ازلی ست ما نه اکنون همی کنیم آغاز هیچ بی درد را نخواهد عشق هیچ گنجشک را نگیرد باز عشق بر من ببست راه وصال شیر بر سگ نمی کند در باز تا سخن از پی تو می گویم بلبل از بهر گل کند آواز عشق سلطان قاهر است و کند صد چو محمود را غلام ایاز همچو فرهاد بی نوایی را عشق با خسروان کند انباز هر که از بهر تو نگفت سخن سخنش در حقیقت است مجاز دلم از قوس ابروت آن دید که هدف از کمان تیرانداز به تو حسن تو ره نمود مرا بوی مشک است مشک را غماز نوبت تست سیف فرغانی به سخن شور در جهان انداز کآفرین می کنند بر سخنت شکر از مصر و سعدی از شیراز سوز اهل نیاز نشناسد متنعم درون پردهٔ ناز سیف فرغانی