سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۴۲: دوشم اسباب عیش نیکو بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوشم اسباب عیش نیکو بود خلوتم با نگار دلجو بود اندر آن خلوت بهشت آیین غیر من هر چه بود نیکو بود با دلارام من مرا تا روز سینه بر سینه روی بر رو بود سخنش چاشنی شکر داشت دهنش پستهٔ سخن گو بود نکنی باور ار تو را گویم که چه سیمین بر و سمن بو بود بود در دست شاه چون چوگان آن که در پای اسب چون گو بود آسیای مراد را همه شب سنگ بر چرخ و آب در جو بود من به نور جمال او خود را چون نکو بنگریستم او بود زنگی شب چراغ ماه به دست پاسبان وار بر سر کو بود دوری از دوست، سیف فرغانی! گر ز تو تا تو یک سر مو بود سیف فرغانی