سیف فرغانی
قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۰۷: ایا درویش رعناوش چو مطرب با سماعت خوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ایا درویش رعناوش چو مطرب با سماعت خوش بنزد ره روان بازیست رقص خرس وار تو چه گویی نی روش اینجا بخرقه است آب روی تو چه گویی همچو گل تنها برنگست اعتبار تو بهانه بر قدر چه نهی قدم در راه نه، گرچه ز دست جبر در بندست پای اختیار تو باسب همت عالی توانی ره بسر بردن گر آید در رکاب جهد پای اقتدار تو بدرویشی بکنجی در برو بنشین و پس بنگر جهانداران غلام تو جهان ملک و عقار تو ترا عاری بود زآن پس شراب از جام جم خوردن چو شد در جشن درویشی ز خرسندی عقار تو ز تلخی ترش رویان شد آخر کام شیرینت چو شور آب قناعت شد شراب خوش گوار تو ترا در گلستان جان هزارانند چون بلبل وزین باب ار سخن گویی بود فصل بهار تو سخن مانند بستانست و ذکر دوست دروی گل چو بلبل صد نوا دارد درین بستان هزار تو تو چنگی در کنار دهر و صاحب دل کند حالت چو زین سان در نوا آید بریشم وار تار تو چو تیز آهنگ شد قولت، نباشد سیف فرغانی غزل سازی درین پرده که باشد دستیار تو سیف فرغانی