سیف فرغانی
قصاید و قطعات
شمارهٔ ۲۱: چون هرچه غیر اوست بدل ترک آن کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون هرچه غیر اوست بدل ترک آن کنی بر فرق جهان تو نهد از حب خویش تاج در نصرت خرد که هوا دشمن ویست با نفس خود جدل کن وبا طبع خود لجاج گر در مصاف آن دو مخالف شوی شهید بیمار را بدم چو مسیحا کنی علاج چون نفس تند گشت بسختیش رام کن سردی دهد طبیب چو گرمی کند مزاج با او موافقت مکن اندر خلاف عقل محتاج نیست شب که سیاهش کنی بزاج مردانه گنده پیر جهان را طلاق ده کز عشق بست با دل تو عقد ازدواج هستی تو چو زیت بسوزد گرت فتد بر دل شعاع عشق چو مصباح در زجاج زاندوه او چو مشعله ماه روشنست شمع دلت که زنده بروغن بود سراج مر فقر را امین نبود هیچ جاه جوی چون تخت شه نشین نشود هیچ پیل عاج گوید گلیم پوش گدا را کسی فقیر خواند هویدپوش شتر را کسی دواج گر در رهش زنی قدمی بر جبین گل از خاک ره چو قطره شبنم فتد عجاج خودکام را چنین سخن از طبع هست دور محموم را بود عسل اندر دهان اجاج گر دوستی حق طلبی ترک خلق کن در یک مکان دوضد نکند باهم امتزاج سیف فرغانی