سیف فرغانی
قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۶ - و کتب الیه ایضا: دلم از کار این جهان بگرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم از کار این جهان بگرفت راست خواهی دلم ز جان بگرفت مدح سعدی نگفته بیتی چند طوطی نطق را زبان بگرفت آفتابیست آسمان بارش که زمین بستد و زمان بگرفت پادشاه سخن بتیغ زبان تا بجایی که می توان بگرفت سخن او که هست آب حیات چون سکندر همه جهان بگرفت دیگری جای او نگیرد و او بسخن جای دیگران بگرفت بلبل طبع او صفیری زد همه آفاق گلستان بگرفت دم سرد چمن ز خجلت آن آمد و غنچه را دهان بگرفت دست صیتش که در جهان علمست دامن آخرالزمان بگرفت بحر معنیست او وزین سبب است که چو بحر از جهان کران بگرفت عرضه کردند بر دلش دو جهان همتش این بداد و آن بگرفت سخن او بسمع من چو رسید مر مرا شوق او چنان بگرفت که دل من ز خاتم مهرش همچو شمع از نگین نشان بگرفت طوطی طبعش از سخن شکری بدهان شکرفشان بگرفت زهره از بهر نقل خویش آنرا در طبقهای آسمان بگرفت ای بزرگی که طبع وقادت خرده بر عقل خرده دان بگرفت وقت تقریر مدحت تو مرا این معانی ره بیان بگرفت سیف فرغانی