سیف فرغانی
قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸: دنیا که من و ترا مکانست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دنیا که من و ترا مکانست بنگر که چه تیره خاکدانست پرکژدم و پر ز مار گوری از بهر عذاب زندگانست هر زنده که اندروست امروز در حسرت حال مردگانست جاییست که اندرو کسی را نی راحت تن (نه) انس جانست در وی که چو خرمنت بکوبند گردانه بکه خری گرانست بیدار درو نیافت بالش کین بستر از آن خفتگانست این دنیی دون چو گوسپند است کش دنبه چو پاچه استخوانست زهریست هزار شاه کشته مغزش که دراستخوان نهانست در وی که شفا نیافت رنجور پیوسته صحیح ناتوانست از بهر خلاص تو درین حبس کندر خطری و جای آنست دست تو گسسته ریسمانیست پای تو شکسته نردبانست نوشش سبب هزار نیش است سودش همه مایه زیانست ناایمن و خوار در وی امروز آنکس که عزیز انس و جانست چون صید که در پیش سگانند چون کلب که در پی کسانست هر چند که خواجه ظالمانرا همواره چو گربه گرد خوانست چون سگ شکمش نمی شود سیر با آنکه چو سفره پر زنانست آنکس که چو سیف طالبش را دیوانه شمرد عاقل آنست سیف فرغانی