خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۹۳۲: دوش پیری یافتم در گوشهٔ میخانهئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش پیری یافتم در گوشهٔ میخانه ئی در کشیده از شراب نیستی پیمانه ئی گفت درمستان لایعقل بچشم عقل بین ور خرد داری مکن انکار هر دیوانه ئی گر چه ما بنیاد عمر از باده ویران کرده ایم کی بود گنجی چو ما در کنج هر ویرانه ئی روشنست این کانکه از سودای او در آتشیم شمع عشقش را کم افتد همچو ما پروانه ئی دل بدلداری سپارد هر که صاحبدل بود کانکه جانی باشدش نشکیبد از جانانه ئی آشنائی را بچشم خویش دیدن مشکلست زانکه او دیدار ننماید بهر بیگانه ئی هر که داند کاندرین ره مقصد کلی یکیست هر زمانی کعبه ئی برسازد از بتخانه ئی دل منه بر ملک جم خواجو که شادروان عمر با فسونی یا رود بر باد یا افسانه ئی حیف باشد چون تو شهبازی که عالم صید تست در چنین دامی شده نخجیر آب و دانه ئی خواجوی کرمانی