خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۹۰۶: مهر سلمی ورزی و دعوی سلمانی کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مهر سلمی ورزی و دعوی سلمانی کنی کین مردم دین شناسی و مسلمانی کنی با پریرویان بخلوت روی در روی آوری خویش را دیوانه سازی و پری خوانی کنی همچو اختر مهره بازی ورد تست اما چو قطب بر سر سجاده هر شب سبحه گردانی کنی حکمت یونان ندانی کز کجا آمد پدید وز سفاهت عیب افلاطون یونانی کنی سر بشوخی برفرازی و دم از شیخی زنی خویش را از عاقلان دانی و نادانی کنی چون بعون حق نمی باشد وثوقت لاجرم از ره حق روی برتابی و عوانی کنی راه مستوران زنی و منکر مستان شوی خرمن مردم دهی بر باد و دهقانی کنی کار جمعی از سیه کاری چو زلف دلبران هر نفس برهم زنی وانگه پریشانی کنی ظاهرا چون طیبتی در طینت موجود نیست زان سبب هر جا که باشی خبث پنهانی کنی داده ئی گوئی بباد انگشتری وز بهر آن نسبت خاتم بدیوان سلیمانی کنی نیستی را مشتری شو تا ز کیوان بگذری ملک درویشی مسخر کن که سلطانی کنی چون بدستان اهل کرمانرا بدست آورده ئی از چه معنی در پی خواجوی کرمانی کنی خواجوی کرمانی