خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۹۰۴: شاید آنزلف شکن بر شکن ار میشکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شاید آنزلف شکن بر شکن ار می شکنی دل ما را مشکن بیش بپیمان شکنی کار زلف سیه ار سر ز خطت برگیرد چشم بر هم نزنی تا همه بر هم نزنی گر چه سر بر خط هندوی تو دارد دایم ای بسا کار سر زلف که در پا فکنی از چه در تاب شو دهر نفسی گر بخطا نسبت زلف تو کردند بمشک ختنی وصف بالای بلندت بسخن ناید راست راستی دست تو بالاست ز سرو چمنی چون لب لعل تو در چشم من آید چه عجب گرم از چشم بیفتاد عقیق یمنی گر چه تلخست جواب از لب شورانگیزت آب شیرین برود از تو بشکر دهنی هر شبم آه جگر سوز کند همنفسی هر دمم کلک سیه روی کند همسخنی چشم خواجو چو سر درج گهر بگشاید از حیا آب شود رستهٔ در عدنی خواجوی کرمانی