خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۹۹: بدینسان که از ما جهانی جهانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدینسان که از ما جهانی جهانی که با کس نمانی و با کس نمانی تو آن شهریاری و آن شهرهٔاری که خسرو نشانی و خسرو نشانی تو آنی که قتلم توانی و دانم که هر دم برآنی که خونم برانی خوشا طرف بستان و دستان مستان می ارغوانی به روی غوانی دل یاغی باغیم باغ و دائم تو در باغ بانی و در باغبانی ندانم کدامی که دامی دلم را ز نسل کیانی که اصل کیانی چو ماهی که ماهیتت کس نداند چه کانی که از لعل گوهر چکانی تو جان و جهانی و جان جهانی تو نور جنانی و حور جنانی سزد کاردوان رخ نهد پیش اسبت اگر باز داری سمند ار دوانی ترا نار پستان به از نار بستان که سیب از ترنجت کند بوستانی تو ترخان و ترخون ز جور تو خواجو دل از خون چو خانی و رخ زر خانی خواجوی کرمانی