خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۹۶: چگونه سرو روان گویمت که عین روانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چگونه سرو روان گویمت که عین روانی نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی کدام سرو که گویم براستی بتو ماند که باغ سرو روانی و سرو باغ روانی تو آن نئی که توانی که خستگان بلا را بکام دل برسانی و جان بلب نرسانی چه جرم رفت که رفتی و در غمم بنشاندی چه خیزد ار بنشینی و آتشم بنشانی برون نمی روی از دل که حال دیده ببینی نمی کشی مگر از درد و حسرتم برهانی ز هر که دل برباید تو دل رباتر ازوئی ز هر چه جان بفزاید تو جان فزاتر از آنی نهاده ام سر خدمت بر آستان ارادت گرم بلطف بخوانی و گر بقهر برانی اگر امان ندهد عمر و بخت باز نگردد کجا بصبر میسر شود حصول امانی مکن ملامت خواجو بعشقبازی و مستی که بر کناری و دانم که حال غرقه ندانی خواجوی کرمانی