خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۶۶: گر بفریب میکشی ور بعتاب میکشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر بفریب می کشی ور بعتاب می کشی دل به تو می کشد مر از آنکه لطیف و دلکشی آب حیات می برد لعل لب چو آتشت و آب نبات می چکد زان لب لعل آتشی حاصل من ز خط تو نیست به جز سیه رخی پایهٔ من ز زلف تو نیست به جز مشوشی تیر ترا منم هدف گر تو خدنگ می زنی تیغ ترا منم سپر گر تو اسیر می کشی زلف تو در فریب دل چند کند سیه گری چشم تو در کمین جان چند کند کمانکشی چون دم خوش نمی زنم بی لب لعل دلکشت بار غم تو چون کنم گر نکشم به ناخوشی خواجو از آتش رخش آب رخت بباد شد زانکه چو زلف هندویش بر سر آب و آتشی خواجوی کرمانی