خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۶۴: در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی چکنم باز گرفتار شدم در هوسی نفس صبح فرو بندد از آه سحرم گر شبی بر سر کوی تو برآرم نفسی بجهانی شدم از دمدمهٔ کوس رحیل که کنون راضیم از دور ببانگ جرسی نیست جز کلک سیه روی مرا همسخنی نیست جز آه جگر سوز مرا همنفسی عاقبت کام دل خویش بگیرم ز لبت گر مرا بر سر زلف تو بود دسترسی بر سر کوت ندارم سر و پروای بهشت زانکه فردوس برین بیتو نیرزد بخسی تشنه در بادیه مردیم باومید فرات وه که بگذشت فراتم ز سر امروز بسی هر کسی را نرسد از تو تمنای وصال آشیان بر ره سیمرغ چه سازد مگسی خیز خواجو که گل از غنچه برون می آید بلبلی چون تو کنون حیف بود در قفسی خواجوی کرمانی