خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۳۹: چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی به خون ما خطی آوردی و خطا کردی گرت کدورتی از دوستان مخلص بود چرا برفتی و با دشمنان صفا کردی کنون که قامت من در پی تو شد چو کمان دل مرا هدف ناوک بلا کردی به خشم رفتی و اشکت ز پی دوانیدم چو رفت آب رخم عزم ماجرا کردی چرا چو گیسوی مشکین خویشتن در تاب شدی و پیرهن صبر من قبا کردی ز دیده رفتی و از دل نمی روی بیرون در آن خرابه ندانم چگونه جا کردی اگر چنانکه ز چشمم شدی حکایت کن کز آب چون بگذشتی مگر شنا کردی چو پیش اسب تو دیدی که می نهادم رخ بشه رخم زدی و بردی و دغا کردی کدام وقت ز احوال ما بپرسیدی کدام روز نگاهی به سوی ما کردی طبیب درد دل خستگان توئی لیکن که دیده است که رنج کسی دوا کردی چو در طریق محبت قدم زدی خواجو ز دست رفتی و سر در سر وفا کردی خواجوی کرمانی