خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۲۶: مهست یا رخ آن آفتاب مهر افزای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مهست یا رخ آن آفتاب مهر افزای شبست یا خم آن طره قمر فرسای مرا مگوی که دل در کمند او مفکن بدان نگار پریچهره گو که دل مربای چه سود کان مه محمل نشین نمی گوید که بیش ازین مخروش ای درای هرزه درای مرا بزلف تو رایست از آنکه طوطی را گمان مبر که بهندوستان نباشد رای نوای نغمهٔ چنگم چه سود چون همه شب خیال زلف توام چنگ می زند در نای ببوی زلف سیاهت بباد دادم عمر مرا که گفت که بنشین و باد میپیمای اگر چه عمر منی ای شب سیه بگذر و گر چه جان منی ای مه دو هفته برای چو روشنست که عمر این همه نمی پاید مرا چو عمرعزیزی تو نیز بیش مپای خوشا بفصل بهاران فتاده وقت صبوح نوای پرده سرا در هوای پرده سرای اگر خروش برآرد چو بلبلان خواجو چه غم خورد گل سوری ز مرغ نغمه سرای ز شور شکر شعرم نوای عشق زنند به بوستان سخن طوطیان شکر خای خواجوی کرمانی