خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۱۹: پری رخا منه از دست یکزمان شیشه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پری رخا منه از دست یکزمان شیشه قرابه پر کن و در گردش آر آن شیشه کنونکه پرد، سرا زهره است و ساقی ماه شراب چشمهٔ خورشید و آسمان شیشه خوشا میان گلستان و جام می بر کف کنار پر گل و نسرین و در میان شیشه مرا چو شیشهٔ می دستگیر خواهد بود بده بدست من ای ماه دلستان شیشه روان خسته ام از آتش خمار بسوخت بیا و پر کن از آن آتش روان شیشه شدم سبکدل و گردد ز تیزی و گرمی برین سبک دل دیوانه سرگران شیشه بیا که این دل مجروح ممتحن زده است بیاد لعل تو بر سنگ امتحان شیشه دل شکسته برم تحفه پیش چشم خوشت اگر چه کس نبرد پیش ناتوان شیشه ز شوق آن لب چون ناردان کنم هر دم ز خون دیده پر از آب ناردان شیشه براستان که بسی خستگان نازک دل شکسته اند برین خاک آستان شیشه لب تو آب شد و جان بیدلان آتش غم تو کوه و دل تنگ عاشقان شیشه مطیه سست و همه راه سنگ و صاعقه سخت کریوه بر گذر و بار کاروان شیشه ترا که شیشهٔ می داد و می دهد خواجو برو بمجلس مستان و میستان شیشه چو شیشه گرلبت از تاب سینه جوشیدست مدار بی لب جوشیده یکزمان شیشه خواجوی کرمانی