خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۱۸: ترک من هر لحظه گیرد با من از سر خرخشه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترک من هر لحظه گیرد با من از سر خرخشه زلف کج طبعش کشد هر ساعتم در خرخشه می کشد هر لحظه ابرویش کمان برآفتاب کی کند هر حاجبی با شاه خاور خرخشه ای مسلمانان اگر چشمش خورد خون دلم چون توانم کرد با آن ترک کافر خرخشه هر دم آن جادوی تیرانداز شوخ ترکتاز گیرد از سر با من دلخسته دیگر خرخشه هر چه افزون تر کنم با آن صنم بیچارگی او ز بی مهری کند با من فزونتر خرخشه راستی را در چمن هر دم به پشتی قدش می کند باد صبا با شاخ عرعر خرخشه عیب نبود چون مدام از بادهٔ دورم خراب گر کنم یک روز با چرخ بد اختر خرخشه چشمم از بهر چه ریزد خون دل بر بوی اشک کی کند دریا ز بهر لؤلؤی تر خرخشه همچو خواجو بندهٔ هندوی او گشتم ولیک دارد آن ترک ختا با بنده در سر خرخشه خواجوی کرمانی