خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۱۳: زهی روی دل افروزت چراغ و چشم هر دیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی روی دل افروزت چراغ و چشم هر دیده مرا صد چشمه در چشم و ترا صد دیده در دیده نکرده در جهان کامی به جز وصلت تمنا دل ندیده بر فلک روزی چو رخسارت قمر دیده من از آن گوی سیمینت چو چوگان گشته سرگشته وزان چوگان مشکینت بسر چون گوی گردیده کنار از من چه می جوئی بیا بنگر که بی رویت کنارم می کند هر شب پر از خون جگر دیده از آن مثل تو در عالم نیامد در نظر ما را که بی روی تو بر عالم نیاندازد نظر دیده ببوی آنکه هم روزی برآید اختر بختم ز مهرم اختر افشاند همه شب تا سحر دیده برون از اشک رخسارم نباشد وجه سیم و زر ولی هرگز کجا باشد ترا بر سیم و زر دیده گناه ار دیده کرد اول چرا تهمت نهم بر دل ور از دل در وجود آمد چه تاوانست بر دیده ز دست چشم خون افشان ز سر بگذشت سیلابم ببین آخر که خواجو را چه می آرد بسر دیده خواجوی کرمانی