خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۹۴: ای روانم بلب لعل تو آورده پناه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای روانم بلب لعل تو آورده پناه دلم از مهر توآتش زده در خرمن ماه از سر کوی تو هر گه که کنم عزم رحیل خون چشمم بدود گرم و بگیرد سر راه چون قلم قصهٔ سودای تو آرد بزبان روی دفتر کند از دیده پر از خون سیاه بسکه چون صبح در آفاق زنم آتش دل نتواند که برآید شه سیاره پگاه می کشم بار غم فرقت یاران قدیم می شود پشت من خسته از آنروی دو تاه محرمی کو که بود همسخنم جز خامه مونسی کو که شود همنفسم الا آه گر نسیم سحری بنده نوازی نکند نکند هیچکس از یار و دیارم آگاه چشم خونبارم اگر کوه گران پیش آید بر سرآب روان افکندش همچون کاه بگذرد هر نفس آن عمر گرامی از من وز تکبر نکند در من بیچاره نگاه آب چشمت که ازو کوه بماند خواجو روز رحلت نتوان رفت برون جز به شناه فرض عینست که سازی اگرت دست دهد سرمهٔ دیدهٔ مقصود ز خاک در شاه خواجوی کرمانی