خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۸۳: ای شب قدر بیدلان طرهٔ دلربای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای شب قدر بیدلان طرهٔ دلربای تو مطلع صبح صادقان طلعت دلگشای تو جان من شکسته بین وین دل ریش آتشین ساخته با جفای تو سوخته در وفای تو خاک در سرای تو آب زنم بدیدگان تا گل قالبم شود خاک در سرای تو گر چه بجای من ترا هست هزار معتقد در دو جهان مرا کنون نیست کسی به جای تو می فتم و نمی فتد در کف من عنان تو می روم و نمی روم از سر من هوای تو چون بهوای کوی تو عمر بباد داده ام خاک ره تو می کنم سرمه بخاکپای تو در رخم از نظر کنی ور بسرم گذر کنی جان بدهم بروی تو سر بنهم برای تو روضه خلد اگر چه دل بهر لقا طلب کند روضهٔ خلد بیدلان نیست به جز لقای تو گر چه سزای خدمتت بندگی نکرده ام چیست گنه که می کشم این همه ناسزای تو خواجو اگر چه عشق را صبر بود دوا و بس دردی دردکش که هم درد شود دوای تو خواجوی کرمانی