خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۶۴: ای ز سنبل بسته شادروان مشکین بر سمن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ز سنبل بسته شادروان مشکین بر سمن راستی را چون قدت سروی ندیدم در چمن زنگیان سودائی آن هندوان دل سیاه و آهوان نخجیر آن ترکان مست تیغ زن رویت از زلف سیه چون روز روشن در طلوع جسمت اندر پیرهن چون جان شیرین در بدن تا برفت از چشمم آن یاقوت گوهر پاش تو می رود آب فرات از چشم دریا بارمن بسکه برتن پیرهن کردم قبا از درد عشق شد تنم مانندیک تار قصب در پیرهن گر صبا بوئی ز گیسویت بترکستان برد مشک اذفر خون شود در ناف آهوی ختن صبحدم در صحن بستان گر براندازی نقاب پیش روی چون گلت بر لاله خندد نسترن تاگرفتار سر زلف سیاهت گشته ام گشته ام مانند یک مو وندران مو صد شکن گر نسیم سنبلت برخاک خواجو بگذرد همچو گل بر تن ز بیخویشی بدراند کفن خواجوی کرمانی