خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۷۵۶: بوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمن هزار نالهٔ شبگیر بر کشید چو من مگر چو باد صبا مژدهٔ بهار آورد بباد داد دل خسته در هوای سمن در آن نفس که برآید نسیم گلشن شوق رسد ببلبل یثرب دم اویس قرن میان یوسف و یعقوب گر حجاب بود معینست که نبود برون ز پیراهن ز روی خوب تو دوری نمی توانم جست اگر چنانکه شوم فتنه هم بوجه حسن ز خوابگاه عدم چون بحشر برخیزم روایح غم عشق تو آیدم ز کفن کند بگرد درت مرغ جان من پرواز چنانکه بلبل سرمست در هوای چمن ز سوز سینه چو یک نکته بر زبان آرم زند زبانه چو شمع آتش دلم ز دهن چو نور روی تو پرتو برآسمان فکند چراغ خلوت روحانیان شود روشن میان جان من و چین جعد مشکینت تعلقیست حقیقی بحکم حب وطن حدیث زلف تو می گفت تیره شب خواجو برآمد از نفس او نسیم مشک ختن خواجوی کرمانی